کیخسرو

ساخت وبلاگ

طبق اسطوره‌ها کیخسرو در توران بعد از کشته شدن سیاوش در خانه پیران ویسه زاده شد. سیاوش در جوانی با پدرش کیکاووس همیشه در جدال لفظی بود. از دیگرسو نامادریش سودابه هم نیّت سوئی داشت به همین سبب قصد داشت در فرصت مناسب ایران را برای همیشه ترک کند. لشکر افراسیاب زمانی مرزهای ایران را تهدید نمود و کیکاووس برای دفع حملات توران، سپاهی به سپهسالاری سیاوش و رستم به جبهه جنگ گسیل داشت. ماجرای اختلاف سیاوش با کیکاووس را ظاهراً افراسیاب شنیده بود. پیکی در جبهه میان سیاوش و افراسیاب مرتب در حال رفت و آمد بود تا اینکه سیاوش متقاعد شد به توران پناهنده شود.[نیازمند منبع]

در ابتدا، ورود سیاوش به همراه هزار جنگجوی ایرانی، برای تورانیان بسیار افتخار آمیز و یک موفقیت سیاسی نظامی بود بطوریکه در مسیر پایتخت نخست با دختر پیران بنام جریره ازدواج نمود و حاصل ازدواج همان فرود سیاوش است، در ادامهٔ حرکت، نزد افراسیاب آمد و استقبال شایانی از او شد که فرجام کار ازدواج با شاهدخت تورانی فرنگیس بود؛ ولی تا زمان تولد کیخسرو از فرنگیس، در توطئه‌ای سیاوش همراه با قتل‌عام جنگجویان ایرانی کشته شد.

فردوسی داستان زاده شدن کیخسرو را چنین نقل می‌کند:[۳]

شبی قیرگون ماه پنهان شده به خواب اندرون مرغ و دام و دده
چنان دید سالار پیران به خواب که شمعی برافروختی ز آفتاب
سیاوش بر شمع تیغی به دست به آواز گفتی نشاید نشست
کزین خواب نوشین سر آزاد کن ز فرجام گیتی یکی یاد کن
که روز نوآیین و جشنی نوست شب سور آزاده کیخسروست
سپهبد بلرزید در خواب خوش بجنبید گلهشر خورشید فش
بدو گفت پیران که برخیز و رو خرامنده پیش فرنگیس شو
سیاووش را دیدم اکنون به خواب درخشان‌تر از بر سپهر آفتاب
که گفتی مرا چند خسپی مپای به جشن جهانجوی کیخسرو آی
همی رفت گلشهر تا پیش ماه جدا گشته بود از بر ماه شاه
بدید و به شادی سبک بازگشت همانگاه گیتی پرآواز گشت
بیامد به شادی به پیران بگفت که اینت به آیین خور و ماه جفت
یکی اندر آی و شگفتی ببین بزرگی و رای جهان آفرین
تو گویی نشاید مگر تاج را و گر جوشن و ترگ و تاراج را
سپهبد بیامد بر شهریار بسی آفرین کرد و بردش نثار
بران برز و بالا و آن شاخ و یال تو گویی برو برگذشتست سال
ز بهر سیاوش دو دیده پرآب همی کرد نفرین بر افراسیاب

پیران ویسه، پس از تولد کیخسرو به دستور افراسیاب که نگران جانشینی آیندهٔ نوادهٔ خود بود، کودک را به چوپان‌ها سپرد، اما در ده سالگی او را به نزد خویش فرا خواند و به تربیت‌اش همّت گماشت.

گودرز پهلوان ایرانی، شبی در خواب دید که سیاوش فرزندی به اسم کیخسرو در کشور توران دارد. پس پسرش گیو را که او نیز از پهلوانان ایرانی بود به تورانفرستاد. کیخسرو به ایران بازگشت و قرار بر شاه شدنش شد؛ ولی توس، خشمگین شد و اظهار نمود که پسر کاووس[۴] فریبرز لایق‌تر از کیخسرو است. قرار بر رقابتی شد بین دو پهلوان و بهانهٔ این رقابت این شد که هرکس دژ بهمندر اردبیل را که متعلق به دیوها و اهریمنان است بگشاید، شاه خواهد شد. فریبرزنتوانست و کیخسرو، پیروزمندانه دژ را گشود.

کیخسرو در حال عزیمت به ایران

در زمان پادشاهی کیخسرو جنگ‌های بزرگی میان ایران و توران رخ می‌دهد که در نهایت به پیروزی ایران می‌انجامد. یکی از این جنگ‌ها جنگ دوازده رخ است. در این جنگ، دوازده پهلوان بزرگ ایران مانند گیو و گودرز با دوازده نامدار تورانی به جنگ تن به تن می‌پردازند.

پس از قریب به ۶۰ سال فرمانروایی ظفرمندانه به همراه پیروزی‌های بزرگ برای ایران، کیخسرو از تخت سلطنت کنار می‌رود و آن را برای جانشینش، لهراسب، باقی می‌گذارد. گفته می‌شود او به کوه‌ها برای عبادت رفت و عمر جاودان یافت، در دوران سوشیانس او برای کمک باز خواهد گشت. عده‌ای از پهلوانان نیز که با او بودند در برف گم می‌شوند.

بر اساس اشعار شاهنامه او پس از سپردن پادشاهی و وداع با یاران و بزرگان سپاه، خود تن در آب روشن شستشو داد و بر فراز کوهی، در سپیده دم و با طلوع خورشید ناپدید شد. باور عمومی بر این است که آن کوه دماوند است.

کیخسرو به گفتهٔ سهروردی، عارف و صاحب فرّ کیانی بوده و معراج روحانی داشته است و نفس او منقّش به انوار قُدس الهی شده بود و بوسیله آن انوار، همهٔ انسانها او را تعظیم می‌کردند.

همچنین در اشعار عارفان مانند حافظ و عطار به بزرگی و نیک‌رفتاری ستوده شده‌است. برخی از پژوهشگران، سال‌های زندگی او را نزدیک به ظهور زرتشتمی‌دانند. در روایات مذهبی زرتشتیان و کتاب اوستا از او به عنوان کسی که سوار بر سروش آسمانی که در آخرالزمان رجعت می‌کند و به یاری سوشیانتبرمی‌خیزد، یاد شده‌است.

کیخسرو و کوروشویرایش

حمزه اصفهانی از کوروش یاد می‌کند و او را با «بهمن» یکی می‌شمرد و می‌نویسد که یهودیان می‌پندارند که بهمن به زبان ایشان همان کوروش است.مسعودی نیز می‌نویسد که نام کوروش برای یهودیان شناخته شده بود، ولی ایرانیان او را بهمن می‌نامند. دقیقترین تبارنامه هخامنشیان را ابوریحان بیرونیبه دست می‌دهد.[۵] اگر این تبارنامه را به دقت دنبال کنیم، می‌بینیم که او نام‌های کیانی را با نام‌های هخامنشیان برابر دانسته است.[۶] بیرونی در اینجا می‌کوشد که کیانیان را به هخامنشیان پیوند دهد و یک تبارنامه دقیق از هخامنشیان تهیه کند.[۷] ابوریحان بیرونی پیشنهاد می‌کند که کی‌قباد پس ازاسرحدون (شناخته شده با نام زَو پسر تهماسب) حکومت کرد و کی‌کاووس همانبخت النصر بود و نسل سوم بعد از کی‌قباد است؛ کورِش همان کی‌خسرو است که جانشین کوروش (شناخته شده به عنوان لهراسب) گشته است.[۸] به گفته احمدی، بهمن، شخصیتِ اسطوره‌ای ایرانی، برخی از یادمان‌های تاریخی کوروش را به خود جذب کرده است: «گویند وی (بهمن) به دوران پادشاهی خود باقی‌ماندهٔ بنی اسرائیل را [از بابل] به بیت‌المقدس پس فرستاد»؛ و فرمان به‌آباد نمودن بیت‌المقدس داد»؛ «اسرائیلیان چنین پندارند که بهمن در

نبرد سپاه ایران به رهبری کیخسرو با سپاه توران به رهبری افراسیاب

 

 

طبق اسطوره‌ها کیخسرو در توران بعد از کشته شدن سیاوش در خانه پیران ویسه زاده شد. سیاوش در جوانی با پدرش کیکاووس همیشه در جدال لفظی بود. از دیگرسو نامادریش سودابه هم نیّت سوئی داشت به همین سبب قصد داشت در فرصت مناسب ایران را برای همیشه ترک کند. لشکر افراسیاب زمانی مرزهای ایران را تهدید نمود و کیکاووس برای دفع حملات توران، سپاهی به سپهسالاری سیاوش و رستم به جبهه جنگ گسیل داشت. ماجرای اختلاف سیاوش با کیکاووس را ظاهراً افراسیاب شنیده بود. پیکی در جبهه میان سیاوش و افراسیاب مرتب در حال رفت و آمد بود تا اینکه سیاوش متقاعد شد به توران پناهنده شود.[نیازمند منبع]

در ابتدا، ورود سیاوش به همراه هزار جنگجوی ایرانی، برای تورانیان بسیار افتخار آمیز و یک موفقیت سیاسی نظامی بود بطوریکه در مسیر پایتخت نخست با دختر پیران بنام جریره ازدواج نمود و حاصل ازدواج همان فرود سیاوش است، در ادامهٔ حرکت، نزد افراسیاب آمد و استقبال شایانی از او شد که فرجام کار ازدواج با شاهدخت تورانی فرنگیس بود؛ ولی تا زمان تولد کیخسرو از فرنگیس، در توطئه‌ای سیاوش همراه با قتل‌عام جنگجویان ایرانی کشته شد.

فردوسی داستان زاده شدن کیخسرو را چنین نقل می‌کند:[۳]

شبی قیرگون ماه پنهان شده به خواب اندرون مرغ و دام و دده
چنان دید سالار پیران به خواب که شمعی برافروختی ز آفتاب
سیاوش بر شمع تیغی به دست به آواز گفتی نشاید نشست
کزین خواب نوشین سر آزاد کن ز فرجام گیتی یکی یاد کن
که روز نوآیین و جشنی نوست شب سور آزاده کیخسروست
سپهبد بلرزید در خواب خوش بجنبید گلهشر خورشید فش
بدو گفت پیران که برخیز و رو خرامنده پیش فرنگیس شو
سیاووش را دیدم اکنون به خواب درخشان‌تر از بر سپهر آفتاب
که گفتی مرا چند خسپی مپای به جشن جهانجوی کیخسرو آی
همی رفت گلشهر تا پیش ماه جدا گشته بود از بر ماه شاه
بدید و به شادی سبک بازگشت همانگاه گیتی پرآواز گشت
بیامد به شادی به پیران بگفت که اینت به آیین خور و ماه جفت
یکی اندر آی و شگفتی ببین بزرگی و رای جهان آفرین
تو گویی نشاید مگر تاج را و گر جوشن و ترگ و تاراج را
سپهبد بیامد بر شهریار بسی آفرین کرد و بردش نثار
بران برز و بالا و آن شاخ و یال تو گویی برو برگذشتست سال
ز بهر سیاوش دو دیده پرآب همی کرد نفرین بر افراسیاب

پیران ویسه، پس از تولد کیخسرو به دستور افراسیاب که نگران جانشینی آیندهٔ نوادهٔ خود بود، کودک را به چوپان‌ها سپرد، اما در ده سالگی او را به نزد خویش فرا خواند و به تربیت‌اش همّت گماشت.

 

گودرز پهلوان ایرانی، شبی در خواب دید که سیاوش فرزندی به اسم کیخسرو در کشور توران دارد. پس پسرش گیو را که او نیز از پهلوانان ایرانی بود به تورانفرستاد. کیخسرو به ایران بازگشت و قرار بر شاه شدنش شد؛ ولی توس، خشمگین شد و اظهار نمود که پسر کاووس[۴] فریبرز لایق‌تر از کیخسرو است. قرار بر رقابتی شد بین دو پهلوان و بهانهٔ این رقابت این شد که هرکس دژ بهمندر اردبیل را که متعلق به دیوها و اهریمنان است بگشاید، شاه خواهد شد. فریبرزنتوانست و کیخسرو، پیروزمندانه دژ را گشود.

 

جنگ‌های ایران و تورانویرایش

کیخسرو در حال عزیمت به ایران

در زمان پادشاهی کیخسرو جنگ‌های بزرگی میان ایران و توران رخ می‌دهد که در نهایت به پیروزی ایران می‌انجامد. یکی از این جنگ‌ها جنگ دوازده رخ است. در این جنگ، دوازده پهلوان بزرگ ایران مانند گیو و گودرز با دوازده نامدار تورانی به جنگ تن به تن می‌پردازند.

 

کناره‌گیری از پادشاهیویرایش

پس از قریب به ۶۰ سال فرمانروایی ظفرمندانه به همراه پیروزی‌های بزرگ برای ایران، کیخسرو از تخت سلطنت کنار می‌رود و آن را برای جانشینش، لهراسب، باقی می‌گذارد. گفته می‌شود او به کوه‌ها برای عبادت رفت و عمر جاودان یافت، در دوران سوشیانس او برای کمک باز خواهد گشت. عده‌ای از پهلوانان نیز که با او بودند در برف گم می‌شوند.

بر اساس اشعار شاهنامه او پس از سپردن پادشاهی و وداع با یاران و بزرگان سپاه، خود تن در آب روشن شستشو داد و بر فراز کوهی، در سپیده دم و با طلوع خورشید ناپدید شد. باور عمومی بر این است که آن کوه دماوند است.

 

کیخسرو از دیدگاه عرفانویرایش

کیخسرو به گفتهٔ سهروردی، عارف و صاحب فرّ کیانی بوده و معراج روحانی داشته است و نفس او منقّش به انوار قُدس الهی شده بود و بوسیله آن انوار، همهٔ انسانها او را تعظیم می‌کردند.

همچنین در اشعار عارفان مانند حافظ و عطار به بزرگی و نیک‌رفتاری ستوده شده‌است. برخی از پژوهشگران، سال‌های زندگی او را نزدیک به ظهور زرتشتمی‌دانند. در روایات مذهبی زرتشتیان و کتاب اوستا از او به عنوان کسی که سوار بر سروش آسمانی که در آخرالزمان رجعت می‌کند و به یاری سوشیانتبرمی‌خیزد، یاد شده‌است.

کیخسرو و کوروشویرایش

حمزه اصفهانی از کوروش یاد می‌کند و او را با «بهمن» یکی می‌شمرد و می‌نویسد که یهودیان می‌پندارند که بهمن به زبان ایشان همان کوروش است.مسعودی نیز می‌نویسد که نام کوروش برای یهودیان شناخته شده بود، ولی ایرانیان او را بهمن می‌نامند. دقیقترین تبارنامه هخامنشیان را ابوریحان بیرونیبه دست می‌دهد.[۵] اگر این تبارنامه را به دقت دنبال کنیم، می‌بینیم که او نام‌های کیانی را با نام‌های هخامنشیان برابر دانسته است.[۶] بیرونی در اینجا می‌کوشد که کیانیان را به هخامنشیان پیوند دهد و یک تبارنامه دقیق از هخامنشیان تهیه کند.[۷] ابوریحان بیرونی پیشنهاد می‌کند که کی‌قباد پس ازاسرحدون (شناخته شده با نام زَو پسر تهماسب) حکومت کرد و کی‌کاووس همانبخت النصر بود و نسل سوم بعد از کی‌قباد است؛ کورِش همان کی‌خسرو است که جانشین کوروش (شناخته شده به عنوان لهراسب) گشته است.[۸] به گفته احمدی، بهمن، شخصیتِ اسطوره‌ای ایرانی، برخی از یادمان‌های تاریخی کوروش را به خود جذب کرده است: «گویند وی (بهمن) به دوران پادشاهی خود باقی‌ماندهٔ بنی اسرائیل را [از بابل] به بیت‌المقدس پس فرستاد»؛ و فرمان به‌آباد نمودن بیت‌المقدس داد»؛ «اسرائیلیان چنین پندارند که بهمن در کتاب‌های اخبار آنها به زبان ایشان، همان کوروش است».[۹]

 

کوه شاه کیخسرو

 اخبار آنها به زبان ایشان، همان کوروش است».[۹]

نبرد اکوان دیو با رستم...
ما را در سایت نبرد اکوان دیو با رستم دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : gisari بازدید : 61 تاريخ : يکشنبه 15 مرداد 1396 ساعت: 21:49